الثلاثاء، 30 أبريل 2019

    نيما يوشيج مؤسس الشعر الفارسي الحديث 

 
  مجلة كلية اللغات والترجمة، جامعة الأزهر، صص 454- 484، العدد 12،
 الجزء الثاني، يناير 2017 (والبحث باللغة الفارسية: نیما يوشيج بنيانگذار شعر نو فارسی)

   چکیده
       نيما يوشيج (1959- 1897م) تنها شاعری نبود؛ بلكه روشنفکر، نويسنده، ناقد، ومترجمی نيز بوده. وى به عنوان پیشگام وپدر شعر نو از جايگاه ويژه‌‌اى در ادبيات معاصر فارسى برخوردار است. اين شاعر بزرگوار از شهرت بسزايى خواه داخل ایران خواه خارج از آن داشته است ونام وی در فهرست اسامی مشاهیر علم وادب جهان از طریق سازمان جهانی یونسکو به ثبت رسیده است. همچنین آثار شعرى وپرآوازه وشهرت فراوانى دارد؛ اما آثار او منحصر به شعر نیست، بلکه دربرگیرندۀ داستان ها، نمایشنامه ها، نقدها، ترجمه ها، نامه ها ومقاله هاست که برخی از آثار وی به زبان هاى: عربى، انگليسى، فرانسوی وروسى ترجمه شده است. او علاوه بر تسلط كامل به زبان فارسى، با زبان عربى وفرانسوى آشنايى كامل داشته است.
     روى هم رفته، پژوهشگر کنونی این مقاله را به نیما یوشیج به عنوان بنيانگذار وپیشگام شعر نو در ادبیات معاصر فارسی اختصاص داده، به بحث وبررسى شرح زندگی او ومراحل آن، نخستین اشعار وتجدید گرایی وی در شعر معاصر فارسی وچگونگی شکل گیری این شعر پرداخته، همچنین آثار, نوشته ها وگرایش های سیاسی او را مورد بحث وتحلیل قرار داده است؛ وامید هست که این موضوع به طور خوب تجلی یافته وتحت الشعاع قرار گرفته باشد.

واژگان کلیدی: نیما یوشیج، پیشگام شعر نو، شعر معاصر فارسی، ادبیات فارسی.
    سر آغاز   
   على اسفنديارى مشهور به نيما يوشيج در سال 1276 هـ ش (1897م) در دهكده دور افتاده‌ اى در مازندران به نام «يوش»1 ديده به جهان گشود ودر سال 1338 هـ ش (1959م) در تهران به رحمت خدا پيوست وخاكسپارى شد. سپس پيكر او را در سال1372 به زادگاه خويش انتقال داده است. پدرش - ابراهيم خان اعظام السلطنه - مردى شجاع وآتش مزاج بود وبا كشاورزى وكله ‌دارى روزگار مى ‌گذرانيد. مادرش از خاندان علم وهنر طوبى بود. پدر او را اسب سوارى وتير اندازى آموخت؛ اما مادر نيز آنچه كه از حكايات هفت پيكر نظامى وغزليات حافظ شيرازى از بر داشت به او آموخت.2
          على اسفنديارى كه بعداً اسم نيما يوشيج را براى خود برگزيد تا دوازده سالگى در ميان قبائل كوهستانى وچادر نشينان وايلخى بانان زندگى كرد؛ او خواندن ونوشتن را در زادگاه خويش نزد آخوند روستا ياد گرفت؛ دربارۀ خاطرات خویش واین مرحله از زندگی  چنين توضيح مى ‌دهد:«زندگى بدوى من در بين شبانان وايلخى بانان گذشت كه به هواى چراگاه به نقاط دور ييلاق قشلاق مى ‌كنند وشب بالاى كوه ها ساعات طولانى با هم به دور آتش جمع مى ‌شوند. از تمام دوره ى بچگى خود، من بجز زد وخوردهاى وحشيانه وچيزهاى مربوط به زندگى كوچ نشينى وتفريحات ساده آنها در آرامش يک نواخت وكور بى خبر از همه‌ جا چيزى به خاطر ندارم. در همان دهكدهى كه من متولد شدم خواندن ونوشتن را نزد آخوند ده ياد گرفتم. او مرا در كوچه باغها دنبال من مى ‌كرد وبه باد شكنجه مى گرفت. پاهاى نازک مرا به درخت‌هاى ريشه وگزنه ‌دار مى ‌بست، با تركه‌هاى بلند مى ‌زد ومرا مجبور مى ‌كرد به از بر كردن نامه‌هائى كه معمولاً اهل خانواده دهاتى بهم مى ‌نويسند وخودش آنها را بهم چسبانيده وبراى من طومار درست كرده بود.»3
  
دوران كودكى
        نيما دوران كودكى خود را تا دوازده سالگى در دامن طبيعت ودر ميان شبانان گذراند. در آغاز نو جوانى ودر دوازده سالگى با خانواده خود به تهران منتقل  ‌شد وپس از گذراندن دوران دبستان براى آموخت زبان فرانسه وارد مدرسۀ «سن لويی» شد. سال هاى آغازين تحصيلى او با سركش ونگرانی شدید گذشت. اما تشويق ودلسوزى يک معلم مهربان به نام «نظام وفا» طبع سركش وروستايى او را رام كرد ودر خط شاعرى انداخت.
        آن سال ها جنگ جهانگير اول در جريان بود ونيما اخبار جنگ را همان طور که خود اذعان دارد به زبان فرانسه مى ‌خواند وهمزمان به تحصيل دروس حوزه وفرا گرفتن زبان عربى مشغول بود.4 وی دربارۀ خاطرات شور انگیز وفراموش نشدنى مدرسۀ «سن لويی»، گریختن از آن با دوستان، آموزگار با محبت واخلاص او نظام وفا چنين لب به سخن مى گشود: «. سال هاى اول زندگى مدرسۀ من بزد وخورد با بچه‌ ها گذشت، وضع رفتار وسكنات من كناره ‌گيرى وحجبى كه مخصوص بچه‌هاى تربيت شده در بيرون شهر است موضوعى كه در مدرسه مسخره بر مى ‌داشت. هنر من خوب بريدن وبا رفيقم « حسين پژمان» فرار از محوطه مدرسه بود. من در مدرسه خوب كار نمى ‌كردم. فقط نمرات نقاشى به دادم مى ‌رسيد، اما بعدها در مدرسه مراقبت وتشويق يک معلم خوش رفتار كه نظام وفا شاعر به نام امروز باشد مرا بخط شعر گفتن انداخت....اين تاريخ مقارن بود با سال هايى كه جنگ‌ بين‌المللى ادامه داشت. من در آن وقت اخبار جنگ را به زبان فرانسه مى ‌توانستم بخوانم. شعرهاى من در آن وقت به سبک خراسانی بود . آشنايی با زبان خارجى راه تازه را در پيش چشم من گذاشت. ثمره كاوش من در اين راه بعد از جدائى از مدرسه وگذرانيدن دوران دلدادگى بدانجاى انجامد كه ممكن است در منظومه «افسانه» من ديده شود.»5
          نيما يوشيج در سال 1296هـ ش در بيست سالگى به دريافت تصديق نامه از مدرسه عالى «سن‌لويى» موفق شد واين پايان تحصيلات رسمى اوست؛ در حالى كه او در سال 1307 در شهربار فروش ( بابل كنونى ) در محضر علامه حائرى به درس هاى فلسفه، منطق وفقه دل سپرد.
            نكته‌اى كه مى ‌خواهم اينجا تذكر بدهم اين است كه نيما يوشيج تنها شاعرى نبود، بلكه روشنفكر، نويسنده، ناقد، داستان نويس ومترجمى هم بوده است. او علاوه بر تسلط كامل به زبان فارسى با زبان عربى وفرانسوى آشنايى كامل داشته است وبا ادبيات ملت هاى ديگر نيز آشنايى داشت.6 نيما از غالب علوم رايج روزگار خود تا حدى ممتاز آگاهى داشته است. اين مسأله را مى ‌توان در نامه‌هاى او ملاحظه كرد. همچنين از محتواى بعضى جملات وعبارات نيما در نامه‌هاى او چنين مى ‌توان استنباط كرد كه وى به زبان عربى مسلط بود. 7

كارهاى ادارى
          نخستين كار ادارى نيما يوشيج كه به عهده داشت شغلى كم اهميت در وزارت دارايى بود كه هشت سال طول كشيد، اما اين كار با سرشت نيما سازگار نبود. او در نامه‌اى كه به برادرش مى نويسد اين دوران را مهمترين مرحلۀ خود مى ‌داند وزندگى خود را كه مى ‌توانسته به كارهاى مفيد بپردازد، در بهاى هيچ هدر داد. سرانجام او از اين كار كناره گرفت.8
      هنگامی که  پیشگام شعر نو فارسى  در وزارت ماليه مشغول به كار شده بود، به محافل ادبى وفرهنگى تهران رفت وآمد هم داشت، به ويژه در حجره چاى فروشى حيدرعلى كمالى شاعر به سخنان صاحب ذوقانى چون ملک‌ الشعراء بهار وعلى اصغر حكمت گوش فرا مى ‌داد واز كار وكردار شاعرانه آنان تجربه‌ها مى ‌اندوخت.9

آثار ونوشته هاى او
        آثار نيما يوشيج تنها در زمينۀ شعر نبود؛ بلكه آثاری وى كه به دست ما رسيده متنوع وگوناگون است. بدون شک نوشته‌ هاى او حايز اهميت فراوان واز جايگاه ويژه‌‌اى برخوردار است. لذا مى ‌بينيم كه قسمتى از آثار اين شاعر بزرگ به زبان هاى مختلف دنيا ترجمه شده كه از جمله مى ‌توان به زبان هاى: عربى، انگليسى، فرانسه وروسى اشاره كرد.10
        نيما علاوه بر شعر، آثار متعددى هم در نثر دارد. اين آثار در سه شاخه عمده نگارش يافته است. نامه‌هاى دوستانه كه غالباً در بردارندۀ نظريات ادبى واحوال شخصى اوست. داستان ها وبرخى نمايش‌نامه‌ها وهمچنين نقد ونظرها در زمينه‌هاى زيباشناسى است. ساختارهاى ادبى وبه ويژه اعتقادات شخصى اش در زمينه شعر كه بسيارى از اين آثار چاپ وبرخى هنوز هم منتشر نشده است.11
       شايان ذكر است كه يادآورى اين نكته بى ‌فايده نيست وآن اين است كه نيما يوشيج را بيشتر به عنوان شاعر مى شناسند واگر تحليل وبحثى هم بوده چه موافق وچه مخالف بيشتر در همين مورد بوده است. لذا مى ‌بينيم كه آثار شعرى نيما پرآوازه وشهرت فراوانى دارد. برعكس آثار نثرى وى كه از اين شهرت برخوردار نيستند. به هر حال، از بحث و بررسى اين مقوله خوددارى مى ‌كنيم وبه طبقه ‌بندى آثار نيما اعم از شعر ونثر مى ‌پردازيم.12
الف : آثار شعرى
- آب در خوابگه مورچگان. 13  
- افسانه.
- افسانه ورباعيات.
- حكايات وخانواده سرباز.
- شعر من.
- شهر شب وشهر صبح.
- فريادها.
- فريادهاى ديگر وعنكبوت رنگ.
- قصه رنگ پريده، خون سرد.
- قلم انداز.
- ماخ اولاً.
- مانلى. 14 
- مانلى وخانه سريويلى.
- ناقوس.
- مجموعه شعرهاى نو، غزل، قصيده، قطعه.
- مجموعه آثار نيما يوشيج.
- مجموعه كامل اشعار نيما يوشيج ( فارسى وطبرى).
ب : درباره شعر
- ارزش احساسات وپنج مقاله در شعر ونمايش. 15
- تعريف وتبصره. 16 
- حرف هاى همسايه. 17  
- درباره شعر وشاعرى.
- يادداشت ها ومجموعه انديشه.
ج : نامه‌ها
- دونامه.
- دنيا خانه من است.
- كشتى وطوفان.
- نامه‌ها ( از مجموعه آثار نيما يوشيج ) 18    
- نامه‌هاى نيما يوشيج به .…
- نامه‌هاى نيما به همسرش عاليه.
د : داستان‌ها
-آهو وپرنده.
- آبدين.
- توكائى در قفس.
- داستان حسنک، وزير غزنه.
- در طول راه.
- ديدار.
- غول وزنش وارابه‌اش.
- كندوها شكسته.
- فاخته چه گفت.
- مرقد آقا.
- نفت خواره.
هـ : نمايشنامه ها
- كفش حضرت غلمان.
و : نقد
- نقد جعفرخان از فرنگ برگشته.
- نقد داستانهاى صادق هدايت.
- نقد رمان صنعتى زاده.
- نقد شعرهاى شين پرتو.
- نقد نوشته احسان طبرى بر شعر اميد پليد.
ز : يادداشت‌هاى روزانه:
- از دفتر يادداشت هاى روزانه.
- سفرنامه بارفروش.
ح: مقالات تحقيقى:
- ارزش احساسات.
- ارزش احساسات وپنج  مقاله در شعر ونمايش.
- زندگى ‌نامه خود.
ط: ترجمه:
-         ويليام شكسپير، ترجمه عبدالحسينى نوشين، برگردان شعرها از نيما يوشيج.19
ي : آثار مفقود ومنتشر نشده:
- آشيان من.
- براد ( رمان ).
- بيقون وسيقون.
- تاريخ ادبيات ولايتى.
- حاكم كاله.
- حكايت دزد وشاعر.
- خرمشهدى احد.
- خواهش مى كنم.
- دلبستگى.
- سرگذشت ياغى.
-عقاب.
- قبرستان، شاه بهار .
- واقعه.20
         از ليست آثار نيما همان طور كه مشخص است؛ وى اديبى كثير التأليف بود وآثار متعددى خواه شعر خواه نثر در زمينه هاى مختلف از خود به جاودانگی کذاشت. به هر حال آثار شعرى نيما همان كونه كه در مجموعه هاى شعرى وى نمايان است در برگيرندۀ شعرهاى كلاسيک: مثنوى‌ها، قطعه‌ها، قصايد، غزليات، ترجيحات، مسمط‌ها، وشعرهاى نئوكلاسيک: مسمط ‌ها، مستزادها دو بيتى‌هاى پيوسته، چهار پاره‌ها، وشعرهاى ابتكارى است.21

نخستين اشعار نيما
         قبل از همه چیز باید در ذهن داشته باشیم که نیما «از شعر قدیم وسبک خراسانی راه افتاد وبه اسلوب جدید رسید. آفرنیش قطعه های جدید در زندگانی او بر حسب تصادف نبود بلکه ثمرۀ کوششی پی گیر ومداوم بود. او بیست سی سال زندگانیش را در این راه صرف کرد واز تجربه ای به تجربۀ دیگر واز آزمایشی به آزمایش دیگر رفت.» 22
        بدون شک شعر نو فارسی شعری است که زنجیره افاعیل عروضی در آن کوتاه وبلند می شود. روى هم رفته؛ بس از مراجعه به آثار نيما وعلى الخصوص نختسين اشعار وى با كمال جرأت مى توان گفت که«مثنوى معنوى» مولانا جلال‌ الدين مولوى در روح نيما تأثيرى بسزا كرد واو را تحت تأثير خود گذاشت؛ بلكه می توان چنین ادعا کرد كه اغلب اشعار سمبليک نيما ثمرۀ اين گونه تأثيرات بود؛ بنيانگذار شعر نو در ادبیات معاصر فارسی در اين زمینه ودر مورد تأثير شيوه كارش در نخستین آثار وی چنين مى ‌گويد:«شيوه كار در هر كدام از اين قطعات تير زهرآگينى مخصوصاً در آن زمان به طرف طرفداران سبک قديم بود. طرفداران سبک قديم آنها را قابل درج وانتشار نمى ‌دانستند. با وجود آن، در سال 1242هـ ش بود كه اشعار من صفحات زياد منتخبات آثار شعراى معاصر را پر كرد. عجيب آن كه نخستين منظومه من « قصه رنگ بريده» هم كه از آثار بچگى به شمار مى ‌آيد در جزو مندرجات اين كتاب ودر بين نام آن همه ادباى ريش وسبيل دار خوانده مى ‌شد وبه طورى قرار گرفته بود كه شعرا وادبا را نسبت به من ومؤلف دانشمند كتاب (هشترودى زاده) خشمناک مى ‌ساخت، مثل اين كه طبيعت آزاد پرورش يافته من در هر دوره از زندگى من بايد با زد وخورد رو در رو باشد.»23

 شاعر افسانه
           همان طور که می دانیم ادبيات وبه ويژه شعر همیشه تحت اوضاع وشرایط سیاسی واجتماعی قرار می گیرد وشعر فارسی از این اوضاع وشرایط مستثنی نیست.  قيام ميرزا كوچک خان جنگلى در شمال ايران درزمان نيما، فكر او را به خود مشغول كرده بود. انديشه مرگ در جنگ وجنگل را در سر داشت. قيام جنگل با مرگ ميرزا كوچک خان در سال 1300 فرو نشست؛ در حالى كه نيما به هنر شاعرى خويش پناه برد. مثنوى «قصه رنگ بريده» را كه در اسفند سال 1299 سروده بود، در سال 1300 به هزينه خود چاپ كرد. چاپ مثنوى سنتى «قصه رنگ بريده» به هزينه شخصى مى ‌بايست تمهيدى براى چاپ منظومه «افسانه» باشد كه با شعر كلاسيک فارسى در طرح وبيان مطالب تفاوت هاى چشمگيرى داشت. اولين قسمت منظومه افسانه در اسفندماه 1301 در هفته ‌نامه مشهور «قرن بيستم» ميرزاده عشقى چاپ شد.»24
        نيما يوشيج دربارۀ اين مطالب توضيحاتى ارايه مى ‌دهد كه به شرح زير است: «اما انقلابات حوالى سال هاى1299 -1300 در حدود شمال ايران مرا در هنر خود پيش از انتشار اين كتاب دوره كرده بود ومن دوباره به طرف هنر خود مى آمدم. اين تاريخ مقارن بود با آغاز دوره سختى وفشار براى كشور من. ثمره‌اى كه اين مدت براى من داشت اين بود كه من روش كار خود را منظم‌ تر پيدا كنم: روشى كه در ادبيات زبان كشور من نبود ومن به زحمت عمرى در زيربار فرم وكلمات وشيوه كار كلاسيک راه را صاف وآماده كرده واكنون در پيش پاى نسل تازه نفس مى ‌اندازم.»25
        نيما در اين ايام روزگار در تنگدستى مى ‌گذشت. زندگى را شور وهيجان تجربه‌هاى شاعرانه‌اى كه ذوق وذهن او بر مى ‌انگيخت، تحمل‌پذير مى ‌كرد. مملكت گرفتار آشوب بود. رضاخان با حمايت بيگانگان در كار بر انداختن قاجار بود. در سال 1303 مجلس شوراى ملى عزل احمد شاه قاجار ونصب رضا خان را به سلطنت تصويب كرد. نيما صداى پاى استبداد را مى شنيد.»26پى ‌آمدهاى سياسى اجتماعى كودتا، شاعر دل آزرده يوش را به كنارگيرى از اجتماع ودورى از محيط نادلپذير تهران واداشت.  او در این شرایط  منظومه «افسانه» را به رشته نظم كشيد. اينک به چند پراگراف از اين منظومه نگاهی می اندازیم:
در شب تيره ، ديوانه اى كاو

دل به رنگى گريزان سپرده، 

در دره ى سرد و خلوت نشسته

همچو ساقه ى گياهى فسرده 

                                                 مى كند داستانى غم آور. 

در ميان بس آشفته مانده،

قصه ى دانه اش هست ودامى.

وز همه گفته ناگفته مانده 

از دلى رفته دارد پيامى. 

                                                           داستانى از خيالى پريشان:

-اى دل من، دل من، دل من!

بينوا ، مضطرا، قابل من! 

با همه خوبى وقدر ودعوى

از تو آخر چه شد حاصل من. 

                                              جز سر شكى به رخساره ى غم ؟

*********

اشک من ريز بر گونه ی او. 

ناله ام در دل وى بياكن.

روح گمنامم آنجا فرود آر

كه بر آيد از آنجاى شيون.

                                             آتش آشفته خيزد ز دل ها. 

هان ! به پيش آى از اين درّه ى تنگ

كه بهمين خوابگاه شبان هاست 

كه كسى را نه راهى بر آن است، 

تا در اينجا كه هر چيز تنهاست

                                                 بسراييم دلتنگ با هم. 27
    
        در حقيقت افسانه که نخستین نوآوری نیما شمرده می شود تفاوت کمی با شعر کلاسیک دارد؛ زیرا افسانه مجموعه ای چهار پاره ای است ونوآوری نیما در این منظومه عدم التزام به رعایت قافیه بندی در همه بندها وبه کارگیری مضامین وموضوعات اجتماعی به شکل نمادین بود.28 همچنین میان بندها یک مصراع فاصله انداخت. اما سؤالى كه در ذهن پژوهشگر کنونی خطور می کنند این است که آیا نیما در سرودن منظومۀ« افسانه» تحت تأثیر شعر عربی بود؛ مخصوصاً كه او با زبان عربى مسلط بود واين شكل شعر در شعر اندلسى معروف است، در این زمینه دکتر شرف الدین خراسانی در نکته ای خیلی با اهمیت چنین می گوید:"هر شعری محیط زندگی شاعر در زمان آفرینش آن است در زمان نیما به زجلهای شاعران فولکلوریک عرب زبان اندلس علاقه نشان می  داد. من برایش توضیحاتی می دادم...» 29بنابرین شکی نیست که نیما با این شکل شعر عربی آشنا بود. 
     روى هم رفته، افسانه در واقع براى شعر فارسى معاصر نقطه عطف ومقدمه وآغازى است، افسانه در ابعاد مختلف چه در محتوا وقالب چه در زبان ووزن نوعى شعر تكامل يافته است. به حق آغاز شعر جديد. اين منظومه سخت مورد اعتراض شعرا وادباى زمان قرار مى گيرد ودر آن عيب‌ها مى‌ جويند، اما نيما بنا به قول خودش از اين عيب‌جوييى ها به هيچ وجه دلتنگ وناراحت نمى ‌شود.30
      نيما در پاسخ سؤال دوستى دربارۀ سبب وآغاز سروده افسانه چنین جواب داده بود:«غروب از خانه بيرون زدم در جنگل بر سنگى نشسته بودم، احساس كردم انگار همه برگ ها به طرفم مى ‌آيند. رنگ ها كه در تاريک وروشنايى غروب هر دم دگرگون مى ‌شدند، گويى در درون جانم رنگ مى پذيرفتند نخستين مصراع افسانه آمد! در شب تيره ديوانه‌اى كاو.»31
    سرانجام بخشى از افسانه در سال 1301 در روزنامه قرن بيست ميرزاده عشقى كه تندروترين وبى ‌پرواترين نشريه آن روزگار بود، در چند شماره پياپى به چاپ رسيد. در خور ذكر است كه این منظومه به عنوان مقدمه ای بر شعر نیمایی به حساب می آید. نیما این منظومه را به استاذ خویش نظام وفا تقدیم کرد, در این مقدمه چنین آمده است: «اما یگانه مقصود من همین آزادی در زبان وطولانی ساختن مطلب بوده است.... چیزی که بیشتر مرا به این ساختمان تازه معتقد کرده است همانا رعایت معنی وطبیعت خاص هر چیز است.... خواهی دانست این قدم پیشرفت اولی برای شعر ما بوده است.... تفاوت این ساختمان را با ساختمان های کهنه بشناسی.»32
         با توجه به مقدمه كوتاهى كه خود نيما بر اين شعر نوشته است، ويژگى‌هاى «افسانه» را كه شامل 127 بند پنج مصراعى ودر نتيجه 635 مصراع است به شرح زير مى توانيم بشمريم:
1. نوع تغزل آزاد كه شاعر در آن به گونه‌اى عرفان زمينى دست پيدا كرده است.
2. منظومه‌اى بلند وموزون كه در آن مشكل قافيه پس از هر چهار مصراع با يک مصراع آزاد حل شده است.
3. توجه شاعر به واقعيت‌هاى ملموس ودر حين حال نگرش عاطفى وشاعرانه او به اشيا.
4. فرق نگاه شاعر با شاعران گذشته وتازگى ودور بودن آن از تقليد.
5. نزديكى آن، در پرتو شكل بيان محاوره‌اى، به ادبيات نمايشى (دراماتيک) .
6. سير آزاد تخيل شاعر در آن.
7. بيان سرگذشت بى دليل ها وناكامى هاى خود شاعر كه به طرز لطيفى با سرنوشت جامعه وروزگار او پيوند يافته است.33
        منظومه«افسانه» بر سر زبان ها افتاد وشهرت پیدا کرد ویکی از شاهکارهای نیما گردیده است. همچنین او به عنوان شاعر افسانه مشهور شد «افسانه نيما اگرچه در آغاز مورد تاخت وتاز شاعران قرار گرفته، اما بعد از مرور زمان چند تن از شاعران پر آوازه آن عصر به تدريج به پيروى آن پرداختند؛ عشقى، بهار وشهريار هريک با زبان وبيان ويژه خود، شكل ووزن افسانه را تقليد كردند واين خود براى افسانه مايه اعتبارى شد وبدينسان جاى شايسته خود را در ميان شعر معاصر فارسى باز كرد وبا وجود اين مخالفت ها وبى اعتنايى ‌هاى فراوان، نام افسانه ونيما بر سر زبان ها افتاد.»34
عشق وازدواج
        نيما در جوانى دلباختۀ دخترى شد ولى چون دلبر به كيش دلداده نگرويد، پيوند محبت گسيخت وشاعر كه در عشق نخستين شكست خورده بود، با يک دختر كوهستانى به نام «صفورا» آشنا شد. اما اين دختر  حاضر نشد به شهر بيايد  وناگزير از هم جدا شدند. نيما ديگر او را نديد ومدت ها انديشۀ عشق بر باد رفته، خاطر پريشان او را به خود مشغول داشت.35 بنيانگذار شعر نو فارسى، در سال 1305 در بيست ونه سالگى با دخترى به نام «عاليه جهانگير» ازدواج كرد وتا آخر عمر با او زيست، عاليه فرزند ميرزا اسماعيل شيرازى، خواهرزاده نويسنده مشهور شهيد ميرزا جهانگير صوراسرافيل بود. تنها فرزندى كه از اين پيوند به يادگار ماند پسرى بود به نام شراگيم.36

      غربت وتنهايى
         نيما در سال 1307 همراه همسرش عاليه خانم در شهر بار فروش ( بابل كنونى) سكونت گزید. عاليه خانم معلم بود در حالى كه او كار ثابتى ندارد اما گهگاهى تدريس مى ‌كند. در همين شهر با محضر علامه حائرى دوستى عميقى ايجاد مى كند. او در جلسات حكمت، فقه واصول ايشان شركت مى كرد وشعر بلندى هم براى علامه حائرى سروده است.37 نيما به جز يكى دو استثنا هر سال تمام تابستان را در يوش مى ‌گذراند. در روستا دهاتى ودر شهر غريب وآشفته ودر همه حال وهمه جا شاعر بود. اقامت نيما در بابل یک سال بيشتر طول نكشيد. از آنجا به شهر آمل، لنگرود وآستارا منتقل مى ‌شود؛ كوتاهى اين اقامت را بيشتر در شرايط غير فرهنگى واستبداد حاكم آن زمان بايد جستجو كرد.
         شاعر تجديد گرا در سال 1309 همراه همسرش به شهر آستارا رفت ودر مدرسۀ «حكيم نظامى» آن شهر مدتى به تدريس پرداخت. او در آستارا زندگى سخت وتجربه تلخى را پشت سر گذاشت. او با مردم شهر نمى‌ توانست ارتباط برقرار كند؛ زيرا كه آنان به فارسى مى ‌نوشتند وبه تركى صحبت مى ‌كردند. نيما مدتى در انزوا به سر برد وبا خاطرات خويش از محيط سالم وطبيعى ودلپذير روستا سركرد؛ اما سرانجام ناگزير به ترک آستارا شد.38
      نيما در سال 1312 هـ ش وپس از گذراندن سه سال در آستارا وارد تهران مى ‌شود. در ديوان او حتى يک شعر به تاريخ 1311 و يا 1312 نيست. نيما در عين تنگدستى دوباره به شعر روى مى ‌آورد . قطعه شعر دود ومثنوى داستانى خود «‌قلعه سقريم » ‌را  در سال 1313 مى ‌سرايد. سفرى به يوش زادگاه محبوب خود مى كند ودر سال 1314 در تهران به سر مى ‌برد ودنبال كار مى ‌گردد، در سال 1315 در مدرسه صنعتى ايران وآلمان ادبيات درس مى دهد.39
         طى اين مدت نيما دست به آزمايش هاى ديگرى نيز زده بود. منظومه اى «خانواده يک سرباز» را در مسير كمال بخشيدن به ساخت بيرونى افسانه سرود. اين منظومه بهترين شعر او در اين فاصله زمانى كه در آن به نوعى واقع‌ گرايى ادبى وهنرى وحتى گونه‌اى تفكر اجتماعى نزديک مى شود.40
 شعر ققنوس
        قبل از پرداختن به شعر ققنوس باید در ذهن داشته باشیم که شعر فارسی همیشه در حال تحول وابتکار ونو آوری بوده است. بدون شک معیارهای زیباشناسی شعر هم با مرور زمان دگرگونی می گردد. افکار واندیشه های جدید به شکل نو نیاز دارد؛ لذا می بینیم که همه اشعار سابق نيما در حكم تجربه وتمرين بود براى رسيدن به آن صورت تازه‌اى كه شالودۀ آن در افسانه ريخته شده است. آن ساخت تازه را سرانجام در سال 1316 با سرودن شعر «ققنوس» كشف كرد.41 در اين سال ها آشنايى او با شعر فرانسه وبه ويژه شيوه‌هاى رمانتيسيم وسمبوليسم كامل تر ونظريه وى درباره شعر نو فارسى، از هر جهت پخته وآماده ارائه شده بود. نيما اين نظريه را در سلسله مقالات «ارزش احساسات» كه بعداً به صورت كتاب در آمده42، مطرح كرد ودر شعر «ققنوس» به مرحله عمل درآورد. اما سؤال اين است كه نيما از كجا به اين نظريه جديد دست يافته بود؟ به درستى روشن نيست. شايد او در اين سال ها كتاب هايى به زبان فرانسه در اختيار داشته وبا الهام از آنها نظريه نوين خويش را مطرح كرده است.43 روى هم رفته پیشاهنگ شعر نو در شعر «ققنوس» چنین می گوید:
ققنوس, مرغ خشخوان, آوازه ی جهان,
آواره مانده از وزش بادهای سرد,
برشاخ خیزران,
بنشسته است فرد.
برگرد او هر سر شاخی پرندگان.
او ناله های گمشده ترکیب می کند,
از رشته های پاره ی صدها صدای دور,
در ابرهای مثل خطی تیره روی کوه,
دیوار یک بنای خیالی
می سازد.
****************
ناگاه, چون بجای پر وبال می زند
بانگی برآرد از ته دل سوزناک وتلخ,
که معنیش نداند هر مرغ رهگذر,
آنگه ز رنج های درونیش مست,
خود را به روی هیبت آتش می افکند.
باد شدید می دمد وسوخته ست مرغ ؟
خاکستر تنش را اندوخته ست مرغ؟
       پس جوجه هاش از دل خاکسترش به در.44

         بدون شک شعر" ققنوس" كه در سال 1316هـ.ش ( 1937م) سروده شده است نقطه عطفى وسر آغازى وخيلی با اهميت در پیشگامی وپرچمداری شعر نو در ادبیات معاصر فارسی است؛ در حقیقت می توان چنین گفت که «نيما با سرودن شعر «ققنوس»‌ در شكل وبيانى تازه شيوه‌اى نو مى ‌آفريد وبا اين آفرينش، شعر نو در زبان فارسى متولد مى ‌شود ققنوس در واقع كنايى است از خود شاعر وشعر وى. او نمى ‌خواهد زندگيش مانند زندگى ديگران در خور وخواب سپرى شود. خود را در آتش مى افكند وتبديل به خاكستر مى كند تا جوجه‌هايش را از دل خاكستر به در آيند ودنبال كار او را بگيرند. همان شاعران جوان وپرشورى كه فرزندان شعرى او هستند.»45
         نيما به كمک دوستان در سال 1317 به استخدام وزارت فرهنگ در مى ‌آيد وبعد كارمند ادارۀ مجله موسيقى مى ‌شود. براى همكارى در اين مجله از صادق هدايت، عبدالحسين نوشين، ضياء الدين هشترودى وغيره دعوت مى ‌شود ونيما به آنها مى ‌پيوندد. مقالۀ «ارزش احساسات در زندگى هنر پيشگان» را، در فاصله دى ماه 1318 تا آذر 1319 در شماره‌هايى از همين مجله مى ‌نويسد. انتشار اين مقاله، دفاعى غير مستقيم از شعرهاى خود ونيز تمهيد زمينه‌اى مناسب براى انتشار شعرهاى آينده است. پانزده شعر واز جمله شعر ققنوس در شماره‌هايى مختلف اين مجله منتشر مى ‌شود. اعتراض ها به‌ خصوص از جانب سنتگرايان كم نيست؛ برخی از نویسندگان ومنتقدانی  به شعر نو وصاحبش حمله کردند وآن را ناقص وبی ارزش توصیف نمودند که از جمله این منتقدان می توان به دکتر برویز خانلری اشاره کرد؛ در حالى كه همكاران نيما از وى حمايت مى ‌كنند.46 اخوان ثالث شاعر مشهور يكى از منتقدانى است كه به دفاع وپشتیبانی از نیما برخاسته است. او دو کتاب در این زمینه به رشته نگارش در آورد وحمایت نیما  بر عهده گرفته است.47
       مسأله اى كه مى خواهم اينجا تذكر بدهم اين است كه نیما پس از سرودن شعر«ققنوس» به تجدیدگرایی در شعر فارسی همزمان با سرودن شعر به شیوه های سنتی وکلاسیک ادامه داد که از جمله اشعار قالب شعر نو می توان به شعر «غراب» و« مرغ غم» كه هر دو در سال 1317 سروده شده‌اند ومثنوى دانيال كه در سال  1318به رشته نظم در آمده است، اشاره كرد. در حالى كه  منظومه بلند «خانۀ سريويلى» كه اولين منظومه نيما در قالب ابداعى ونو اوست وشعر «اندوهناک شب» در سال 1319 سروده شده اند، به هر حال شعر‌هاى نو تا بهمن ماه 1323 وشعر «ناقوس» ادامه مى يابد.48
           نيما يوشيج كه به عضويت هيأت تحريريه مجلۀ موسيقى در سال 1318 انتخاب شد، تا سال 1320 در اين سمت باقى ماند؛ پس از شهريور 1320 واشغال ايران، انتشار مجلۀ موسيقى متوقف مى ‌گردد، در سال 1328 -1329 كه مجلۀ موسيقى تجديد حيات مى ‌كند، نيما دوباره در وزارت فرهنگ وهنر به كار مشغول مى ‌شود.

گرايش‌هاى سياسى
       پدر شعر نو در فاصله ميان سال هاى(1320 - 1328) از شهر وشهرنشينى به ستوه آمده. او  اين سال ها فرصت خوبى را پیدا کرد تا به تكميل تجربه‌هاى شاعرانه‌اش دست بزند بى ‌آنكه به حزبى دل سپرده باشد. در اين اثنا مجلۀ موسيقى بسته شده وبه همين خاطر او به روزنامۀ «رهبر» و«مجلۀ مردم» روى ‌آورد. اين مجله از نشريات حزب توده بود واحسان طبرى وجلال آل احمد مسؤولان آن بودند. روزنامۀ «رهبر» نيز تعلق به حزب داشت وانور خامه‌اى از گردانندگانش بود. شعر «ناقوس» در سال 1323 تصويرى از اوضاع سياسى وروحيۀ نيماست. اين شعر عبارت است از نواختن بانگ ناقوس در خلوت سحر به اميد اين كه سكوت شكسته وخفتگان بيدار شوند.49
      نيما سال 1324 را با سرودن منظومۀ «مانلى» آغاز مى كند. اين منظومه مثل «خانۀ سريويلی» در صورت وقالب نيمايى ومتأثر از اوراشيماى ژاپنى است. در سال 1324 تنها فرزندش به دنيا مى ‌آيد، او در سا ل1325در نخستين كنگرۀ نويسندگان ايران شركت مى كند وبه دنبال انشعاب حزب توده در سال 1326 با آن قطع رابطه  نمى ‌كند؛ بلكه او به اين حزب نزديكتر مى ‌شود، زيرا كه وى به دنبال پشتیبانی براى عرضۀ شعر وتجدد جويى بود. پاى نيما رفته رفته از اين طريق به سياست باز مى ‌شود. هشدارهاى جلال آل احمد در اين زمينه هيچ تأثيرى نداشت. كودتاى 28 مرداد 1332 تشكيلات حزب را به هم مى ريزد. به سراغ نيما هم مى‌آيند ودستگيرش مى ‌كنند. پیشآهنگ شعر نو فارسی در زندان فرصت كافى دارد تا به كار خود وحزب توده بيانديشد. از زندان كه بيرون مى ‌آيد، احساس مى ‌كند هنوز زخم التيام نيافته است. آنان را در سياست وهنر احمق مى داند ودروغگويانى مى ‌شمارد كه خون كشته ها به گردن آنهاست. همچنين مردمى را كه خيال مى كردند او توده‌اى بوده است احمق مى ‌خواند.50
        نيما در اين دوره زمانى «خاطرات تلخ گذشته را به ياد مى ‌آورد. خاطرۀ حزب وبد عهدى آنان كه به ريختن خون برادرهايش كشيده بود. نور اميدى كه با كودتا خاموش شده بود، از نفرت ويأس سرشارش مى كند. دل فولادم در سال 1332 يادآورى كابوسى است كه از سرگذرانده است …. روزهاى نيما در اين سال ها در انزوا مى ‌گذرد. سال هاى آخر عمر را ميان يوش وتهران مى ‌گذراند وكيف تام وتمام او تنها ماندن و روزهاى شيرين خود را ياد كردن است. در سال 1325 نوشته بود: زياد مى ‌نويسم كم انتشار مى ‌دهم. از سال 1332 به بعد نيما كم مى ‌نويسد. از سال 1332 تا 1334 شش شعر واز سال 1335 تا 1336 شش شعر ديگر سروده است. عادت داشت تابستان ها  در به يوش سفر كند. بار آخر خلاف عادت مى كند؛ زمستان به يوش مى ‌رود. آخرين نامۀ خود را به پسرش در تاريخ 8 مرداد 1338 از يوش نوشته است. زمستان سرد يوش به بستر بيماريش مى ‌اندازد. از يوش تا كنار جادۀ چالوس بر روى قاطر مى آورندش. دى ماه را به آخر نمى رساند؛ 23 دى ماه 1338خاموش مى شود.»51
       در پايان يادآورى اين نكته را ضرورى مى ‌دانم وآن اين است كه تعداد كتاب هاى مستقل كه دربارۀ نيما به زبان فارسی نوشته فراوان است.52همچنين گزيده‌هاى اشعار نيما كه به بازار چاپ رسيده زياد وچشمگير است53 اما مقالاتى كه به رشته تحرير در آمده در مورد نيما يوشيج واشعار وى به صدها رسيده است وهيچ کس نمی تواند آن ها را جمع آوری کند.54همچنین پژوهشگر یادآوری این نکته را لازم می دانم وآن این است که وی به بحث وبررسی تحولات شعر فارسی وپیدایش شعر نو در مقاله ای جدا پرداخته، نقش نیما یوشیج را در این زمینه با ذکر نمونه ها از شعر وی مورد تحلیل قرار داده است؛ لذا براى خودداری از تکرار به این مقاله ارجاع می گردد.55
      ناگفته نماند که سازمان جهانی یونسکو به ثبت نام نیما یوشیج به عنوان بنیانگذار شعر نو فارسی در فهرست مشاهر علم وادب یونسکو اقدام کرده. این سازمان کنگرۀ بزرگداشت صدمین تولد نیما را  در سال 1375هـ ش  برگزار کرد وانتشار گزیده ای از آثار او وترجمۀ آن به زبان های مختلف دنیا ومعرفی وی به جامعه بین المللی پرداخته است.56
  
نتیجه گیری
       اگرچه سابقه وتاریخچه شعر نو در ادبیات معاصر فارسی به چند شاعر امثال: ابو القاسم لاهوتی, تقی رفعت, شمس کسمائى وجعفر خامنه اى بر می گردد؛ اما اغلب منتقدان واستادان ادبیات فارسی قبول دارند که نیما یوشیج پیشاهنگ وبنیانگذار این شعر است. او به تجدیدگرایی ونوآوری وابتکار در شعر معاصر فارسی دست زده وپرچمدار شعر نو گردیده است.      
      نیما در آغاز پیدایش شعر نو در معرض تهاجم وحمله وسرزنش واقع شده بود؛ اما با مرور زمان مورد توجه جوانان ونسل جدید قرار گرفته است, او رفته رفته مکتبی در شعر معاصر فارسی بنیانگذاری کرد وشاگردانی را پرورش داد که از این ها می توان به مهدی اخوان ثالث, سهراب سپهری وفروغ فرخزاد اشاره کرد؛ این شاعران از مشهورترین وادامه دهندۀ راه وروش نیماست. در حالی که برخی از این شاعران مکتبی جدید برای خودشان مانند احمد شاملو ایجاد کردند. روی هم رفته پیشقراولی وپیشگامی نیما در بنیانگذاری شعر نو فارسی به این حد رسیده است که این شعر به اسم نیما مزین گردید وبه «شعر نیمایی» در ادبیات معاصر فارسی شهرت پیدا کرده است وخود نیما امروز به لقب « پدر شعر نو» مشهور گردیده است.  


پى‌نوشت‌ها ويادداشت ها
1. براى اطلاعات بيشتر دربارۀ شهر يوش نگاه كنيد: سيروس طاهباز، يوش در اوضاع واحوال طبيعى واجتماعى واقتصادى وفرهنگى نيما يوشيج. 
2. ابوالقاسم جنتى عطائى، نيما يوشيج زندگانى وآثار او، ص 8.
3. همان منبع، ص 18 ونگاه کنید شرح زندگی نیما یوشیج از زبان صمیمی خویش, یحیی آرین پور از نیما تا روزگار ما؛ تاریخ ادب فارسی معاصر، جلد 3, ص 578 به بعد.
4. محمد جعفر ياحقى، جويبار لحظه‌ها، ص 39 .
5. نخستين كنگره نويسندگان ايران، ص 63 به نقل از ابو القاسم جنتى، نيما زندگانى وآثار او، ص 20.
6. نگاه كنيد: نيما يوشيج، ارزش احساسات وپنج مقاله در شعر و نمايش، ص 37، درخور ذكر است كه اين كتاب نشان دهنده اطلاعات وسيع وعميق نيماست.
7. شايان ذكر است كه نيما يوشيج همزمان با تحصيل در مدرسۀ سن لوئى به تحصيل طلبگى وآموزش زبان عربى مى ‌پردازد. همچنين وى معلم زبان فارسی وعربى در آستارا بود. نگاه كنيد:شمس لنگرودى ، تاريخ تحليلى شعر نو، جلد 1، ص 95.
8. نگاه كنيد: سيروس طاهباز، زندگى وهنر نيما يوشيج، ص 23.
9. محمد جعفر ياحقى، جويبار لحظه‌ها، ص 41.
10. ابوالقاسم جنتى عطائى، نيما يوشيج زندگانى وآثار او ، ص 25 و براى آگاهى بيشتر وعلى ‌الخصوص با برخى ترجمه‌هاى انگليسى وى، نگاه كنيد: على مير انصارى، كتابشناسى نيما يوشيج، صص 31 ـ 32.
11. منصور ثروت، نظريه ادبى نيما، ص 15.
12. شايان ذكر است كه آثار نيما در اين مقاله  بر اساس كتابشناسى نيما يوشيج به كوشش على مير انصارى تنظيم شده است.
 13. نگاه کنید: آب در خوابگه مورچگان, چاپ چهارم, انتشارات امیر کبیر, تهران, 1375.
14- نگاه کنید: عبد المحمد آیتی, شرح منظومۀ مانلی وپانزده قطعۀ دیگر از نیما یوشیج, چاپ اول, انتشارات فرزان, تهران, 1375.
15. براى آشنايى با مشخصات اين كتاب ها وتاريخ انتشار آنها نگاه كنيد: على مير انصارى، كتابشناسى نيما يوشيج ، صص 13- 24.
16. نگاه کنید: نیما یوشیج, تعریف وتبصره ویادداشت های دیگر.
17. نگاه کنید: نیما یوشیج, حرف های همسایه.
18. نگاه کنید: نیما یوشیج, نامه های نیما زیر نظر پسرش شراگیم یوشیج.
19. على مير انصارى، كتابشناسى نيما يوشيج ، ص 24.
20. همان منبع ، 27.
21. نگاه كنيد: ضياء الدين ترابى، نيمايى ديگر، نگاهى تازه به شعرهاى نيما يوشيج.
22. عبد العلی دست غیب, نیما یوشیج نقد وبررسی, ص 13.
23. ابوالقاسم جنتى عطائى، نيما يوشيج زندگانى وآثار او، ص 23.
24. تقى ‌پور نامداريان، ‌خانه‌ام ابرى است، ص 22.
25. ابوالقاسم جنتى عطائى، نيما يوشيج زندگانى وآثار او ، ص 23.
26. تقى ‌پور نامداريان، خانه‌ام ابرى است، ص 22.
27. نيما يوشيج، مجموعه شعر هاى نو، غزل، قصيده، قطعه، ص ص 279 -303.
28- نگاه كنيد: تقى پور نامداریان, خانه ام ابری است, ص 76 ومحمد جعفر یاحقی, جویبار لحظه ها: ادبیات
     معاصر فارسی نظم ونثر, ص .44
29. عطا الله مهاجرانی, افسانه نیما, ص 46.
30. حميد زرين كوب، چشم انداز شعر نو فارسى، ص 53.
31. محمد جعفر ياحقى، جويبار لحظه‌ها،  ص 42.
32. نيما يوشيج، مجموعه شعر هاى نو، غزل، قصيده، قطعه، ص 277 و278. براى تحليل شعر افسانه نگاه کنید: عطا الله مهاجرانى، افسانه نيما.
33. محمد جعفر ياحقى، جويبار لحظه‌ها، ص 45.
34. پروين شكيبا، شعر فارسى از آغاز تا امروز، صص 313 - 314.
35. يحيى آرين‌ پور، از صبا تا نيما، جلد 2، ص467.
36. على مير انصارى، اسنادى درباره نيما يوشيج، ص 75.
37. سيروس طاهباز، زندگى وهنر نيما يوشيج، ص 71 ، 74.
38. محمد جعفر ياحقى، جويبار لحظه‌ها ، ص 46.
39. تقى‌ پور نامداريان، خانه‌ام ابرى است، ص 25.
40. محمد جعفر ياحقى، جويبار لحظه‌ها، ص 47.
41. درباره تحليل شعر ققنوس واهميت آن نگاه كنيد:
- محمد جعفر ياحقى، جويبار لحظه‌ها، صص 50 ـ 52.
- حميد زرين ‌كوب، چشم انداز شعر نو فارسى، 65 به بعد .
- سعيد حميديان ، داستان دگرديسى روند دگرگونى هاى شعر نيما يوشيج،1381، ص 174.
 شايان ذكر است كه ققنوس، مرغى افسانه‌اى ، خوش رنگ وخوش آواز كه توليد مثل او با همه موجودات متفاوت است. بدين قرار كه وقتى عمرش به آخر رسيد هيزم بسيار جمع مى ‌كند وبر بالاى آن مى ‌نشيند وآوازهاى خوش مى خواند. ققنوسان ديگر بر او گرد مى ‌آيند، بال مى ‌زند ومنقار برمنقار ديگر مى ‌سايند تا اين كه آتش از آن افروخته گردد واو در آن آتش بسوزد، از خاكستر او تخمى و از آن تخم ققنوس ديگر پديد آيد. (فرهنگ اساطير، ص 341) .
42. نگاه کنید: نیما یوشیج, ارزش احساسات وپنج مقاله در شعر ونمایش, انتشارات گوتنبرگ، تهران، بدون تاريخ .
43. محمد جعفر ياحقى ، جويبار لحظه‌ها، ص 47.
44.نيما يوشيج، مجموعه شعر هاى نو، غزل، قصيده، قطعه، ص ص 61 -63.
45. پروين شكيبا، شعر فارسى از آغاز تا امروز، ص 318 .
46. تقى ‌پور نامداريان، خانه‌ام ابرى است، ص 26. ونگاه کنید: امید مجد, شعر نو در عرصۀ سیمرغ, ص 89 به بعد.
47. نگاه کنید: مهدی اخوان ثالث, بدعتها وبدایع نیما یوشیج وهمچنین کتاب: عطا ولقای نیما یوشیج.
48. نگاه کنید: تقى ‌پور نامداريان، خانه‌ام ابرى است، ص 27.
49. نگاه کنید همان منبع، ص 28.
50. نگاه کنید منبع پیشین، ص 29 .
51. همان منبع، ص 29 و30 .
52. نگاه كنيد: على مير انصارى، كتابشناسى نيما يوشيج ، صص 35 ـ 37.
53. نگاه كنيد كتاب هاى زير است:
   - يدالله جلالی پنداری, نیما یوشیج گزینۀ اشعار, چاپ چهارم, تهران, 1374.
  - محمد ایوبی, گزیدۀ اشعار نیما یوشیج,چاپ اول, نشر قطره, تهران, 1378.
  -  محمد حقوقى، نيما يوشيج, چاپ اول, انتشارات نگاه, تهران, 1379.
  همچنين نگاه كنيد ليست على مير انصارى، كتابشناسى نيما يوشيج ، صص 15 ـ 17.
54. نگاه كنيد: على مير انصارى، كتابشناسى نيما يوشيج ، ص 41 به بعد.
55. نگاه كنيد: بسام ربابعه، مقاله اى تحول شعر فارسى وپيدايش شعر نو ( با همكارى دكتر عارف الزغول) مجله دانشكده ى زبان ها وترجمه، دانشگاه الازهر، مصر،  صص99- 163 ، شماره 44، 2008م. همچنین نگاه کنید این مقاله در وبسایت پژوهشگر به رابط زیر است:
56- نگاه کنید: یاد نامۀ نیما: مجموعۀ مقالات کنگرۀ بزرگداشت یک صدمین سالگرد تولد نیما یوشیج, ص 9.


منابع ومآخذ
1-ابو القاسم جنتى عطائى، نيما يوشيج زندگانى وآثار او، چاپ دوم، انتشارات صفى ‌عليشاه،
     ‌ تهران، 1336.
2-امید مجد, شعر نو در عرصۀ سیمرغ, چاپ اول, انتشارات امید مجد, تهران, 1382.
3- بسام ربابعه وعارف الزغول، تحول شعر فارسى وپيدايش شعر نو، مجله دانشكده ى زبان ها وترجمه، دانشگاه الازهر، مصر،  شماره 44، سال 2008م. به رابط زیر است:
4- پروين شكيبا، شعر فارسى از آغاز تا امروز چاپ اول، انتشارات هيرمند، تهران، 1375.
5- تقى ‌پور نامداريان، ‌خانه‌ام ابرى است، چاپ اول، انتشارات سروش، تهران، 1372.
6- حميد زرين كوب، چشم انداز شعر نو فارسى، چاپ اول، انتشارات توس، تهران، 1358.
7- سعيد حميديان ، داستان دگرديسى روند دگرگونى هاى شعر نيما يوشيج، چاپ اول، انتشارات نيلوفر، تهران، 1381.
8- سيروس طاهباز، زندگى وهنر نيما يوشيج، چاپ اول، انتشارات زرياب، تهران، 1375.
9-.................، يوش در اوضاع واحوال طبيعى واجتماعى واقتصادى وفرهنگى نيما يوشيج، چاپ سوم، نشر روايت، تهران، بدون تاريخ. 
10- شمس لنگرودى ، تاريخ تحليلى شعر نو، چاپ اول، نشر مركز، تهران ، 1370.
11- ضياء الدين ترابى، نيمايى ديگر، نگاهى تازه به شعرهاى نيما يوشيج، چاپ اول، نشر مينا ودنيا نو، تهران، 1375.
12- عبد العلی دست غیب, نیما یوشیج نقد وبررسی, چاپ سوم, انتشارات پازند, تهران, بدون تاریخ.
13- عبد المحمد آیتی, شرح منظومۀ مانلی وپانزده قطعۀ دیگر از نیما یوشیج, چاپ اول, انتشارات فرزان, تهران, 1375.
14- عطا الله مهاجرانى، افسانه نيما،چاپ دوم, انتشارات اطلاعات، تهران، 1377.
15-على مير انصارى، اسنادى درباره نيما يوشيج، چاپ اول، انتشارات سازمان ملى ايران، تهران، 1375 .
16-....................، كتابشناسى نيما يوشيج، چاپ اول، انتشارات كميسيون ملى يونسكو در ايران، انتشارات سازمان اسناد ملى ايران، تهران، 1375.
17- کمیسیون ملی یونسکو در ایران,  یاد نامۀ نیما: مجموعۀ مقالات کنگرۀ بزرگداشت یک صدمین سالگرد تولد نیما یوشیج, چاپ اول, انتشارات کمیسیون ملی یونسکو در ایران, تهران, 1378.
18- محمد ایوبی, گزیدۀ اشعار نیما یوشیج,چاپ اول, نشر قطره, تهران, 1378.
19- محمد جعفر ياحقي، جويبار لحظه‌ها، ادبيات معاصر فارسى نظم و نثر، چاپ اول، انتشارات جامى،‌ تهران، 1378.
20- محمد حقوقى، نيما يوشيج, چاپ اول, انتشارات نگاه, تهران, 1379.
21-......................، فرهنگ اساطير واشارات داستانى، چاپ اول، انتشارات سروش،‌ تهران، 1373.
22- منصور ثروت، نظريه ادبى نيما، چاپ اول، انتشارات پايا، تهران، 1377.
23- مهدی اخوان ثالث, بدعتها وبدایع نیما یوشیج, چاپ اول, انتشارات توکا, تهران, 1357.
24- ............., عطا ولقای نیما یوشیج, چاپ دوم, انتشارات زمستان, تهران, 1369.
25- نيما يوشيج، آب در خوابگه مورچگان, چاپ چهارم, انتشارات امیر کبیر, تهران, 1375.
26-.................،  ارزش احساسات وپنج مقاله در شعر و نمايش، انتشارات گوتنبرگ، تهران، بدون تاريخ .
27-..............., تعریف وتبصره ویادداشت های دیگر, چاپ سوم, انتشارات امیر کبیر, تهران, 1375.
28- ............., حرف های همسایه, چاپ پنچم, انتشارات دنیا, تهران, 1363.
29- ............,مجموعه شعرهای نو, غزل, قصیده, قطعه, چاپ اول, نشر اشاره, تهران, 1376هـ.
30- ............,نامه های نیما,(تنظیم وبازنویسی: شراگیم یوشیج) چاپ اول, انتشارات نگاه, تهران, 1376.
31- يحيى آرين‌ پور، از صبا تا نيما،تاريخ 150 سال ادب فارسى، جلد دوم، چاپ ششم،
      انتشارات زوار، تهران، 1375.
32...................، از نیما تا روزگار ما؛ تاریخ ادب فارسی معاصر، جلد 3, چاپ سوم,
     تهران, 1379.
33- يدالله جلالی پنداری, نیما یوشیج گزینۀ اشعار, چاپ چهارم, تهران, 1374.


Nyma Yushij, The Founder of  Modern Persian Poetry

                                                    BY

Dr. Bassam Ali Rababah
Dept. of Semitic and Oriental languages
College of  Arts
YarmoukUniversity

Abstract
          Nyma Yushij (1897-1959) is not only a poet, he is also a writer, a critic, and a fiction writer. He has a special stature in modern Persian literature as he is the founder of modern Persian poetry. Yushij has a wide reputation inside as well as outside Iran. His literary works include not only poetry, but also his stories, plays, critiques, translations, letters, as well as his articles, all of which have a good reputation worldwide, and some of them were translated into many languages like Arabic, English, French, and Russian. Moreover, he is fluent in Persian, Arabic as well as  French. 
         The researcher devotes this article to look closely at Nyma Yushij as the founder of modern Persian poetry. He discusses his biography, life stages, his early literary works, and highlights his innovations  in modern  Persian poetry. And he clarifies his political inclinations, literary works, and writings. At the end, this researcher hopes that he fully sheds light on this interesting topic.

Keywords: Nyma Yushij, Contemporary Poetry, Modern Persian


ليست هناك تعليقات:

الربابعة يترجم كتابين من الأدب الفارسي المعاصر خبر صدور كتاب أنطولوجيا الرواية الفارسية المعاصرة  وكتاب مراحل  الشعر   الفارسي على موقع جامع...